در انتظار خیرین؛مخروبه نشینی یک خانوده زندانی
در انتظار خیرین؛مخروبه نشینی یک خانوده زندانی

گاهی هر کاری کنی و هرچقدر هم قلم قوی باشد باز هم از نشان دادن حجم درد در لا به لای واژه‌ها عاجز می‌شوی، بعضی از دردها نوشتنی نیست، تعریف کردنی نیست، فقط باید ببینی تا ذهنت درگیر شود و بغض آنچنان به گلویت چنگ بزند که هر لحظه حس کنی داری خفه می‌شوی!

آن هم وقتی زنی تنها را می‌بینی که در خانه‌ای مخروبه در جنوب شهر باید در غیاب همسری که در زندان به سرمی برد، گلیم خود را از آب بیرون بکشد.

ظاهر خانه تعریف یک کاشانه امن و حداقلی را سخت کرده، در بدو ورود وارد راهروی باریکی مشرف به حیاط می‌شوم که شرایط غیر بهداشتی و بی نظم آن جلب توجه می‌کند.

سمت چپ حیاط سرویس بهداشتی مشترکی به چشم می‌خورد و چند پله بعد از آن پاگردی را می بی نم که به پله‌های بلند و آهنی با شیب تند می‌رسید.

آشپزخانه مرضیه خانم را ایوانی مسقف و کمتر از یک متر با یک یخچال و اجاق گاز فرسوده تشکیل می‌دهد.

برای رسیدن به اتاق چند پله را بالا می‌روم، در مسیر یک روشویی می بی نم و حمامی که به صورت عمومی از آن استفاده می‌شود، دیدن فضا آزار دهنده است، به سرعت از پله‌ها بالا می‌روم و در نهایت به دو اتاق تو در تو می‌رسم.

مرضیه خانم با رویی باز به استقبالم می‌آید، گوشه‌ای از اتاق می‌نشینم و خانه را با نگاهم دور می زنم، دو فرش رنگ و رو رفته، یک قاب عکس و دیوارهایی که از هر طرف به شکلی ریخته و نم گرفته است، گوشه اتاق دوم رختخواب‌ها روی هم چیده شده و رو به رویم پشتی‌هایی که پاره شده و قابل استفاده نیست به چشم می‌خورد.

مرضیه خانم که با وجود دو کودک ۲ ساله و ۷ ماهه برای امرار معاش دستفروشی می‌کند، در مورد شرایط زندگی اش می‌گوید: «از وقتی به دنیا آمدم برایم شناسنامه نگرفتند و تا الان هم هیچ مدرک هویتی ندارم، همین باعث شده سند رسمی ازدواج هم نداشته باشم و بچه‌ها هم به همین دلیل شناسنامه ندارند.»

وی در ادامه با اشاره به مشکلاتی که این موضوع برایشان ایجاد کرده، می‌گوید: «همین باعث شده تا نه یارانه‌ای بگیرم نه در بحث واکسن و درمان بچه‌ها به من کمک شود. خانه و محله امنیتی ندارد و مجبورم بعد از ۵ ماه به خاطر بچه‌ها خانه را عوض کنم.»

کودک ۷ ماهه در آغوش مادر بی تابی می‌کند، معلوم است حال خوشی ندارد، مدام بالا می‌آورد و مادر را مجبور می‌کند تا لباس‌هایش را عوض کند، از مرضیه خانم در مورد وضعیت نوزادش سوال می‌کنم که می‌گوید: «بچه ام بیماری دارد و اگر تا یک سالگی درمان نشود باید در لیست عمل قرار گیرد.»

سراغ دختر بزرگترش یلدا را می‌گیرم که می‌گوید: «پله های خانه وضع مناسبی ندارد و باعث شده بچه چند بار از پله‌ها بیفتد، حتی مادر شوهرم که الان در آن اتاق یلدا را نگه داشته چند بار از پله‌ها افتاده است.»

می پرسم آیا با شما زندگی می‌کنند که می‌گوید: «بله، پارسال پول رهن خانه خودش را به خاطر مشکلات اقتصادی و پیگیری‌های قضائی پرونده شوهرم و پرداخت دیون از صاحبخانه اش گرفته و الان با ما زندگی می‌کند و وقت‌هایی که می‌خواهم برای کار بروم بچه‌ها را نگه می‌دارد.»

در حال حاضر به دلیل مشکلات مالی و نداشتن شناسنامه، درمان بچه‌ها به خصوص کودک ۷ ماهه و واکسیناسیون بچه مغفول مانده است.

به مرضیه خانم قول دادم تا در اولین فرصت و با کمک خیرین محل زندگی شأن را عوض کنیم و درمان بچه‌ها را در اولویت قرار دهیم.

خیرین و تمامی علاقمندانی که مایل به کمک به خانواده این زندانی هستند می‌توانند با شماره ۸۸۸۲۰۷۸۰ تماس گرفته و یا به آدرس تهران- میدان هفتم تیر- خیابان کریم خان زند- خیابان سنایی- پلاک ۲۵، انجمن حمایت زندانیان مرکز مراجعه کنند.

ارسال نظر

روابط عمومی
14 مرداد 1399